در شب تیره ، دیوانه ای ، کاو

دل به رنگی گریزان سپرده

می‌کند داستانی غم آور.

از دلی رفته دارد پیامی

داستان از خیالی  پریشان.

 

ای انسان های مهربانی که چه در کامنت های عمومی و چه خصوصی به من گفتید که به نوشتن ادامه دهم. شما به من انگیزه دادید و به من فهماندید که البته که انسان های زیادی هستند که تو را نفهمند، اما این دلیل جالبی برای فرار از نوشتن نیست. پوست کلفت باش و از برداشت های متفاوت از نوشته هایت نترس. شما به من دلگرمی دادید که انسان هایی هم هستند که نوشته هایم را آنطور که هست درک کنند.

ای انسان های خوبی که برداشت هایی دور از ذهن من از نوشته هایم میکنید. شما به من درس بزرگی دادید. به من درس دادید که انسان ها همیشه دور از انتظار اند و قابل پیش بینی نیستند. به همین دلیل هست که علوم انسانی و اجتماعی هیچوقت پاسخ صریحی برای سوالات ندارند. چون موجود مورد مطالعه شان انسان است.

ای انسان های خواننده ی وبلاگ من، من از شما بخاطر رفتار انفجاری حاصل از هیجانم عذر میخواهم. بهرحال من همان ابتدا نوشته ام که این وبلاگ، نوشتگاه دختر بچه ایست که تازه به بلوغ عقلی رسیده. این بدین معناست که دخترک همچنان بس خام و بی تجربه است و تعادل در رفتارش را به دست نیاورده.

ای دخترک، ای اینفینیتی، ای مسافر، ای هر چه که هستی! بدان که خیلی رفتار هایت عجیب و بچه گانه است. بزرگ شو و عاقل باش.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها