ترس عجیبی به عمق وجودم رخنه کرده. دو تا شاخک از جنس سوسک دور بدنش پیچیده شده. زیر دوش حمام با آب میشویدش.

قطره های آب به سمتم سقوط میکنند. روی پوستم متلاشی میشوند. بدن عریان یک مرد که پوشیده شده از سوسک های بزرگ و بال دار که با عجله روی بدنش می‌دوند. لمث پوست تنش توسط پا های زمخت و ترسناک سوسک های خبیث.

موسیقی گوشنوازی از جنس ویولون نواخته میشود؛ که فقط مال من است.

شکست ؛ ترس. همیشه جزئی از راه بوده. مغموم نشو. سوسک ها به سرش میرسند و دیگر حالا او کاملا احاطه شده.

مرد به زیر دوش میرود و دوباره بدنش را میشوید.


مشخصات

آخرین جستجو ها